English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6512 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
adaptation kit U جعبه وسایل تطبیق دهنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
containers U جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
container U جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
magazines U مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
magazine U مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
adaptation kit U جعبه ابزار تطبیق
modification kit U جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
adapter U تطبیق دهنده
adapter flange U فلانژ تطبیق دهنده
adapter booster U غلاف تطبیق دهنده
impedance comparator U تطبیق دهنده امپدانس
channel adapter U تطبیق دهنده کانال
adapter toolholder U ابزارگیر تطبیق دهنده
adapter boards U برد تطبیق دهنده
adapter bearing U یاطاقان تطبیق دهنده
fire support coordinator U تطبیق دهنده اتشها
acoustic coupler U تطبیق دهنده صوتی
adaptors U تطبیق دهنده ماسوره
adapter sleeve U پوسته تطبیق دهنده
adaptor U تطبیق دهنده ماسوره
adapter arbor U میله تطبیق دهنده
adapters U تطبیق دهنده ماسوره
demolition kit U جعبه وسایل تخریب
receiver U جعبه خوراک دهنده
receivers U جعبه خوراک دهنده
workbag U کیف مخصوص وسایل کار جعبه خیاطی
packing U روکش یاغلاف جعبه بندی و جا دادن وسایل در یک فرف
anchor line extension kits U جعبه وسایل افزودن به طول کابل چتر نجات
bulk petroleum conversion kit U جعبه وسایل تبدیل خودروی عمومی به خودرو حمل موادسوختی
limber chest U جعبه حمل مهمات توپخانه جعبه پیش قطار
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
box pass U جعبه کالیبر جعبه پاس
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
trimmer U زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
oil gear U جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
exhibitors U نمایش دهنده ارائه دهنده
bailor U امانت دهنده کفیل دهنده
conglutinative U التیام دهنده جوش دهنده
exhibitor U نمایش دهنده ارائه دهنده
bailer U امانت دهنده کفیل دهنده
catalyst U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibiter U نمایش دهنده ارائه دهنده
catalysts U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
extender U توسعه دهنده ادامه دهنده
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
comparison U تطبیق
adjustments U تطبیق
adjustment U تطبیق
check U تطبیق
checked U تطبیق
checks U تطبیق
matching U تطبیق
comparisons U تطبیق
harmonies U تطبیق
conformation U تطبیق
accommodating U تطبیق
harmony U تطبیق
adaptation U تطبیق
collations U تطبیق
match U تطبیق
collation U تطبیق
matches U تطبیق
adaptations U تطبیق
confirmation U تطبیق
conforming U تطبیق کردن
conformed U تطبیق کردن
conforms U تطبیق کردن
matched U تطبیق یافته
template matching U تطبیق الگوها
accommodation U تطبیق موافقت
coincidence U تطبیق برخورد
adjusability U قابلیت تطبیق
accommodations U تطبیق موافقت
compare with U تطبیق کردن
fire coordination U تطبیق اتش
fire support coordination U تطبیق اتش
adjustments U تنظیم تطبیق
concordances U تطبیق نامه
conform U تطبیق کردن
adjust U تطبیق دادن
alignment U تطبیق دادن
alignments U تطبیق دادن
coincidences U تطبیق برخورد
verification U وارسی تطبیق
adapter U تطبیق کننده
coordinator U تطبیق کننده
stock adjustment U تطبیق موجودی
adjusts U تطبیق دادن
adjusting U تطبیق دادن
accomodate U تطبیق کردن
completeness check U تطبیق کامل
concordance U تطبیق نامه
adaption U تطبیق اقتباس
inapplicable U تطبیق نکردنی
identification U تطبیق تمیز
jibed U تطبیق کردن
comparison U تطبیق سنجش
jibes U تطبیق کردن
comparisons U تطبیق سنجش
accommodated U تطبیق نمودن
accommodate U تطبیق دادن
maladjustment U عدم تطبیق
accommodate U تطبیق نمودن
maladjustments U عدم تطبیق
jibing U تطبیق کردن
adaptation U تطبیق اقتباس
adaptations U تطبیق اقتباس
match U تطبیق تطابق
matches U تطبیق تطابق
adjustable U قابل تطبیق
gibes U تطبیق کردن
jibe U تطبیق کردن
accommodated U تطبیق دادن
accommodates U تطبیق نمودن
accommodates U تطبیق دادن
dark adaptation U تطبیق با تاریکی
collations U تطبیق دستخط ها
check U تطبیق کردن
adapted U تطبیق شده
checked U تطبیق کردن
certificate of compliance U گواهی تطبیق
reconcile U تطبیق کردن
collation U تطبیق دستخط ها
reconciling U تطبیق کردن
versatility U تطبیق پذیری
checks U تطبیق کردن
reconcilement U التیام تطبیق
reconciles U تطبیق کردن
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
irreconcilable U غیر قابل تطبیق
adaptive U قابل تطبیق توافقی
inapplicability U عدم تناسب یا تطبیق
idealization U تطبیق یا تطابق با تصور
inventory reconciliation U تطبیق اسناد موجودی
inapplicably U بطوریکه تطبیق ننماید
application of low to instances U تطبیق قانون با موارد
orients U روانه کردن تطبیق دادن
tallied U تطبیق کردن مطابق بودن
reconcilability U التیام پذیری قابلیت تطبیق
tallied U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
versatile U چندسو گرد تطبیق پذیر
tallies U تطبیق کردن مطابق بودن
orienting U روانه کردن تطبیق دادن
orient U روانه کردن تطبیق دادن
tallies U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tally U تطبیق کردن مطابق بودن
tally U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
sliding scales U جدول قابل تطبیق با در امدافراد
tallying U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
sliding scale U جدول قابل تطبیق با در امدافراد
tallying U تطبیق کردن مطابق بودن
ticks U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
tick U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
harmonist U موسیقی دان متخصص تطبیق روایات
accomodation U تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
ticked U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
to align oneself with somebody U خود را با کسی میزان [تطبیق] کردن
agriology U مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
coordination U تشریک مساعی تطبیق دادن هم اهنگ کردن
time chart U جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
homing adaptor U تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
hot bus bar U جعبه
kits U جعبه
box pass U جعبه رخ ده
cist U جعبه
cage U جعبه
cages U جعبه
incasement U جعبه
case U جعبه
box U جعبه
chest U جعبه
cases U جعبه
Recent search history Forum search
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1اجزای تشکیل دهنده سازمان
1filter-based devices
1plastic safe
2procuring activity
2procuring activity
0rutabaga
0coopling
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com